یادداشت ابراهیم متقی برای نگاه نو؛
سید حسن نصرالله، حماسه مقاومت و بازتولید جنبشهای اجتماعی هویتمحور

ابراهيم متقی، استاد دانشگاه تهران در عصر جامعه شبكهای نشانههایی از هويت و شكلبنديهای كنش اجتماعی مبتنی بر مقاومت شكل گرفته و آثار خود را در انگارة ذهنی و قالبهای هنجاری ساخت اجتماعی بازتوليد می كند.
آنچه در بزرگداشت سالگرد شهادت سید حسن نصرالله، سید هاشم صفیالدین و سردار نیلفروشان در فضای اجتماعی بیروت انعکاس یافت را میتوان نمادی از هویت مقاومت در شرایطی دانست که اسرائیل هنوز ابزارهای سرکوب و کشتار جمعی را برای کنترل ساخت اجتماعی منطقه و گروههای مقاومت به کار میگیرد.
آنچه در سالگرد شهادت سید حسن نصرالله منعکس شد را میتوان نمادی از هیجان عمومی شیعیان لبنان دانست؛ گروههای اجتماعی که بر اساس انگاره «گراهام فولر» در زمره «مسلمانان فراموش شده جهان عرب» تلقی میشوند. بخش قابل توجهی از نیروهای سیاسی و اجتماعی لبنان به پاس هویتبخشی سید حسن نصرالله و ارتقاء منزلت سیاسی آنان در نظم منطقهای، نشانههایی از حضور اجتماعی را در بزرگداشت رهبران آرمانی و بوروکراتیک حزبالله به نمایش گذاشتند.
۱. هویت مقاومت و عامگرایی اجتماعی در لبنان
حضور گسترده جامعه لبنانی در مراسم بزرگداشت سید حسن نصرالله در حالی برگزار میشد که گروههای مقاومت در تمامی حوزههای جغرافیایی در معرض تهاجم نظامی، سرکوب و رویارویی پایانناپذیر و غیرعادلانه قرار داشتهاند. حضور فراگیر و نقشیابی مردم و لایههای اجتماعی مختلف در بزرگداشت شهدای مقاومت بیانگر این موضوع است که شکلبندیهای کنش هویتی، ریشه در ساخت اجتماعی داشته و بر اساس ترور و بمباران پایان پیدا نمیکند.
در دو سال گذشته هویت مقاومت همواره با نشانههایی از تهدید و عملیات نظامی پر دامنه همراه بوده است. اسرائیل از هر ابزاری برای کنترل گروههای مقاومت بهره گرفته و در این فرآیند، سازوکارهایی همانند کشتار نیروهای اجتماعی و فشار سیاسی بر رهبران مقاومت را در دستور کار خود قرار داده است. حضور نیروهای سیاسی و گروههای اجتماعی متنوع و فراگیر لبنان در روند بزرگداشت رهبران سیاسی مقاومت به معنای آن است که شکلبندیهای هویت در هر دوران تاریخی بازتولید میشود.
آنچه امروز بهعنوان «فشار ترکیبی» برای «خلع سلاح» حزبالله در دستور کار امریکا و برخی از رهبران سیاسی منطقه شکل گرفته را میتوان نمادی از «راهبرد نابودسازی مقاومت» در عصر پسا نصرالله دانست. واقعیت آن است که در نگرش تحلیلی «ماکس وبر»، هرگاه «رهبران کاریزماتیک» کارکرد خود را از دست دهند، در آن شرایط زمینه و نشانههایی از ظهور «مدیران بوروکراتیک» به وجود میآید. کارگزاران بوروکراتیک مبنای اصلی کنش رفتاری خود را بازتولید اندیشههای رهبران کاریزماتیک قرار داده و به این ترتیب زمینه برای ظهور شکل جدیدی از هویت فراهم میشود.
مراسم بزرگداشت سید حسن نصرالله در بیروت بیانگر این واقعیت است که هویت در روند بازتولید قرار گرفته و به این ترتیب شکل جدیدی از کنش سیاسی و ارتباطی در حال ظهور است. پرسش اصلی آن است که ساختار سیاسی لبنان در چه شرایطی از قدرت بیشتر برای مقابله با تهدیدات برخوردار خواهد شد؟ پرسش دوم آن است که آیا تهدیدات اسرائیل برای جامعه لبنان و کشورهای عرب منطقه پایان یافته است؟ و نکته نهایی را باید در آینده گروههای مقاومت دانست.
۲. هویت مقاومت به مثابه نمادی در برابر تهدیدات اسرائیل
تهدیدات اسرائیل در محیط منطقهای را میتوان بهعنوان اصلیترین عامل ظهور و بازتولید قدرت حزبالله دانست. واقعیتهای ساخت اجتماعی لبنان، نشانههایی از تنوع هنجاری، ادراکی و سیاسی را منعکس میسازد. در فضای مقاومت، تمامی گروههای اجتماعی در صدد برآمدند تا شکل جدیدی از «کنش سیاسی جمعگرایانه» را در دستور کار قرار داده و از این طریق مقاومت را به مثابه نشانهای از سازوکارهای کنش هویتی به نمایش گذارند. جامعه لبنان به گونه تدریجی توانست واقعیتهای هویت مبارزه با اشغالگری را مورد پذیرش قرار داده و بر این اساس به راهبرد حزبالله و سید حسن نصرالله پاسخ مثبت داد.
نقشیابی حزبالله در انتخابات سیاسی لبنان را میتوان انعکاس اعتماد عمومی جامعه به نیروهای اجتماعی دانست که از سازوکار لازم برای همبستگی عمومی برخوردار بوده و از این طریق قادر خواهند بود تا زمینه جمعگرایی در برابر تهدیدات را به وجود آورند. چنین گزینهای به گونه اجتنابناپذیر مقاومت سیاسی لبنان را ارتقاء داده و از این طریق میتواند شرایط لازم برای بسیج نیروهای اجتماعی و افکار عمومی جهت مقابله با تهدیدات نظامی و امنیتی اسرائیل را فراهم سازد.
هرگاه ساخت اجتماعی کشوری احساس تهدید کند، طبیعی است که از سازوکارهای هویتی برای ارتقاء قدرت خود جهت مقابله با تهدیدات استفاده نماید. چنین انگارهای را میتوان بخشی از واقعیت اجتماعی لبنان در قرن ۲۱ دانست. به هر میزان کنش تاکتیکی حزبالله برای مقابله با تهدیدات افزایش پیدا میکرد، طبیعی است که در آن شرایط به اعتبار اجتماعی بیشتری نیز نایل شده و از این طریق توانست هویت و اعتبار سیاسی خود در لبنانی که همواره در معرض تهدیدات نظامی اسرائیل قرار میگرفت را بازتولید کند.
کشورهای منطقهای و ایالات متحده بر ضرورت خلع سلاح حزبالله لبنان تأکید دارند. «تام باراک» سفیر منطقهای امریکا در لبنان به این موضوع اشاره دارد که ثبات منطقهای در شرایطی حاصل میشود که خلع سلاح حزبالله در دستور کار کشورهای منطقهای و گروههای اجتماعی لبنان قرار گیرد. برخی از کشورهای منطقهای از جمله عربستان و قطر نیز بر ضرورت یکپارچهسازی ساخت اجتماعی و اجتناب از شکلگیری «دولت موازی» تأکید داشتهاند.
در چنین شرایطی طبیعی است که معادله قدرت به گونه تدریجی کارکرد جدیدی پیدا میکند. هویت مقاومت در لبنان را باید واکنش طبیعی گروههای اجتماعی در برابر توسعهطلبی اسرائیل دانست. اسرائیل در سالهای دهه ۱۹۷۰ به بعد، نقش مؤثری در اشغال سرزمینی لبنان داشته است. هرگاه شکلبندیهای ساختاری تحت تأثیر اشغال نظامی و توسعهطلبی منطقهای قرار گیرد، به گونه اجتنابناپذیر زمینه برای نقشیابی گروههای هویتی بهوجود خواهد آمد. ظهور و نقشیابی حزبالله لبنان را باید واکنش طبیعی ساخت اجتماعی نسبت به توسعهطلبی و سازوکارهای کنش نظامی و امنیتی اسرائیل دانست.
تاکنون اسرائیل از هر ابزاری برای رویارویی، کنترل، مقابله و سرکوب گروههای مقاومت لبنان بهره گرفته است. ترور رهبران سیاسی حزبالله، آنان را به سوی نظامیگری هدایت کرده است. هرگاه گروههای هویتی به این جمعبندی برسند که تهدیدات علیه آنان افزایش یافته و نشانههایی از عملیات نظامی پر دامنه برای نابودسازی گروههای اجتماعی در دستور کار قرار میگیرد، طبیعی است که در آن شرایط گروههای مقاومت موقعیت خود را بازتولید کرده و به گونه تدریجی، سطح جدیدی از قابلیت تاکتیکی را به منزله ابزار خنثیسازی تهدیدات به کار میگیرند.
۳. جمعگرایی تاکتیکی در مراسم بزرگداشت شهدای مقاومت لبنان
در مراسم بزرگداشت رهبران حزبالله، طیف گستردهای از گروههای سیاسی و اجتماعی لبنانی حضور داشتند. برخی از رهبران اهل تسنن و گروههای مسیحی در بزرگداشت سید حسن نصرالله شرکت نموده و به این ترتیب تلاش نمودند تا همبستگی ساخت اجتماعی لبنان در برابر تهدید، ترور و خشونت را منعکس سازند. گروههای مقاومت عموماً به لایهها و طبقات فرودست اجتماعی تعلق داشتند؛ گروههایی که در نبرد با اشغالگری، چیزی برای از دست دادن ندارند. هویت اجتماعی جدید، نشانههایی از کنش مقاومت، احساس تعلق به ساخت اجتماعی و رویارویی با گروههای مهاجم را به وجود میآورد.
به هر میزان نیروهای اجتماعی از انگیزه کنش هویتی فراگیرتری برخوردار باشند، طبیعی است که ضریب مقاومت آنان در برابر تهدیدات بیشتر میشود. رویکرد سید حسن نصرالله در لبنان به هیچ وجه ماهیت حزبی، سیاسی و بخشگرایانه نداشته است. سید حسن نصرالله انگاره کنش جمعگرایانه را در دستور کار قرار داد. مبنای اصلی تفکر حزبالله و رهبران سیاسی آن مبتنی بر نشانههایی از «عامگرایی اجتماعی» بوده و این امر زیرساختهای همبستگی ساختاری را اجتنابناپذیر ساخت.
رویکرد اجتماعگرایانه و عامگرایانه سید حسن نصرالله، زمینه لازم برای ارتقاء سطح «همبستگی اجتماعی» مردم لبنان را به وجود آورد. طبیعی است که چنین رویکردی میتواند ماهیت مقاومت را دگرگون نموده و از این طریق زمینه برای همبستگی متقابل گروههای سیاسی لبنان را فراهم آورد. انگاره جنبش مقاومت در لبنان، ماهیت عامگرایانه و ضد تبعیض داشته است. به همین دلیل است که مقاومت لبنان بیش از آنکه موضوعی سیاسی و امنیتی تلقی شود، با نشانههایی از کنش اجتماعی، حداکثرسازی سطح ارتباط جمعی و بهینهسازی معادله همکاریهای عمومی جامعه و نهادهای سیاسی پیوند یافته است.
۴. آینده سیاسی حزبالله
هویت مقاومت واقعیت اجتنابناپذیر لبنان ۲۰۲۵ است. اگرچه امریکا و عربستان تلاش دارند تا از سازوکارهای تهدید نظامی و متقاعدسازی رهبران سیاسی لبنان برای حاشیهای شدن حزبالله استفاده نمایند، اما واقعیتهای دیگری نیز در اندیشه و تفکر گروههای شهروندی لبنانی وجود دارد. این افراد هیچگونه اعتمادی به سیاست امریکا و اسرائیل نداشته و تنها راه امنیت ملی خود را بازتولید مقاومت میدانند. ضرورتهای روابط بینالملل نیز چنین واقعیتی را منعکس میسازد.
تمامی نظریهپردازان رئالیست روابط بینالملل به این موضوع توجه و اشاره دارند که هرگاه کشور یا سازمانی قدرت خود را از دست بدهد، طبیعی است که در معرض فرسایش و نابودی قرار میگیرد.
از آنجایی که حزبالله از سازوکارهای «هویت اجتماعی» بهره میگیرد، طبیعی است که چنین هویتی در انگارههای سیاسی و قالبهای هنجاری جامعه لبنانی انعکاس خواهد داشت. هر نیروی اجتماعی صرفاً در شرایطی قادر خواهد بود تا شکلبندیهای سیاسی خود را ارتقاء دهد که از «کنش ارتباطی بین الاذهانی» در روابط درهمتنیده جامعه، ساخت سیاسی، قالبهای اجتماعی و انگارههای راهبردی مشترک بهرهمند شود. بنابراین طبیعی است که لبنان ۲۰۲۵ علیرغم آنکه بخش قابل توجهی از قابلیتهای تاکتیکی خود را از دست داده، اما از انگیزه لازم برای بهرهگیری از سازوکارهای کنش هویتی برخوردار باشد.
درباره آینده سیاسی حزبالله سه رویکرد قابل پیشبینی است. رویکرد اول ارتباط مستقیم و درهمتنیدهای با آینده قدرت سیاسی و راهبردی جمهوری اسلامی دارد. اگر ایران به مثابه مرکزیت جبهه مقاومت از اقتدار راهبردی، اثربخشی سیاسی و الهامبخشی هنجاری برخوردار باشد، در آن شرایط حزبالله موقعیت ساختاری خود را حفظ خواهد کرد و برای مقابله با تهدیدات اسرائیل، از سازوکارهای «کنش معطوف به مقاومت» بهره میگیرد.
رویکرد دوم مربوط به شرایطی است که حزبالله بر اساس قابلیتهای اجتماعی و ساختاری در صدد برآید تا بخشی از قدرت بوروکراتیک را در اختیار گیرد. تحقق این امر منجر به شکلگیری «هویت مشروعیتبخش» میشود. رویکرد سوم در شرایط و فضایی حاصل میشود که حزبالله بخش دیگری از قدرت تاکتیکی خود را از دست داده و مورد حمایت مؤثر جبهه مقاومت نیز قرار نگیرد. در این سناریو، نشانههایی از «هویت برنامهدار» انعکاس یافته و در نتیجه حزبالله ناچار خواهد شد تا آینده سیاسی خود را با ضرورتهای اجتماعی و شکلبندیهای بوروکراتیک در چارچوب رقابتهای سیاسی دموکراتیک پیوند دهد.
نتیجه
آینده سیاسی هر کشور و بازیگری تابعی از معادله قدرت خواهد بود. حزبالله موجودیت خود را بر اساس نشانهها و شکلبندیهای مربوط به «ظهور جبهه مقاومت» به دست آورده و در نتیجه سرنوشت این مجموعه سیاسی و راهبردی ارتباط مستقیم و درهمتنیدهای با واقعیتهای جدید موازنه قدرت و آینده جبهه مقاومت خواهد داشت. اگرچه حزبالله از سال ۲۰۲۴ با نشانههایی از تهدید امنیتی و تاکتیکی روبرو شده است، اما به دلیل آنکه پیوند فراگیر و گستردهای با نیروهای اجتماعی لبنان دارد، بنابراین طبیعی به نظر میرسد که شکل خاصی از موجودیت سیاسی را با قالبها و نشانههای کنش هویتی درهمآمیزد.
واقعیت آن است که اگرچه حزبالله دارای ریشه و زیربنای اجتماعی در ساخت سیاسی لبنان است، اما تغییر در موازنه قدرت منطقهای، موقعیت این سازمان را به میزان قابل توجهی تحت تأثیر قرار داده است. آینده سیاسی حزبالله بدون شکلبندیهای هویتی و قدرت اجتماعی ایران معنای چندانی نخواهد داشت. هویت حزبالله انعکاس پیوند این گروه با جامعه و نهادهای اجتماعی است. اگر سطح خاصی از پیوندهای تاکتیکی حزبالله کاهش یابد یا اینکه اثربخشی خود را از دست بدهد، این مجموعه قادر خواهد بود تا آینده سیاسی خود را بر اساس حمایتهای اجتماعی و قالبهای هویتی بازتولید نماید.
سیاست اجتماعی در لبنان نیازمند بهرهگیری از ایدئولوژی و رهبران سیاسی است که از قابلیت لازم برای انسجامبخشی برخوردار باشند. انسجامبخشی سیاسی و اجتماعی بهعنوان زیربنای تفکر جهان عرب و هر یک از کشورهای منطقهای میباشد. جهان عرب در سالهای دهه ۱۹۶۰ توانستند ایدئولوژی ناسیونالیستی را بهعنوان ابزار مبارزه با تهدیدات اسرائیل به کار گیرند. شکست اعراب در جنگ ۱۹۶۷ را میتوان به مثابه یکی از شاخصهای اصلی افول ناسیونالیسم دانست.
در سالهای نیمه دوم دهه ۱۹۷۰ نشانههایی از کنش ارتباطی سازمانیافته از سوی گروههای اسلامی به وجود آمد. انقلاب ایران را میتوان بخشی از موتور محرک بازتولید هویت مقاومت در لبنان و بسیاری دیگر از کشورهای اسلامی دانست. هویت مقاومت عامل اصلی مبارزه با اسرائیل در جنگ ۲۰۰۶ و ۲۰۱۵ گردید. اسرائیل همواره تلاش داشته است تا از سازوکارهای کنش پر شدت علیه جهان عرب به ویژه جبهه مقاومت استفاده نماید. امریکا نیز بهعنوان حامی تاکتیکی و عملیاتی اسرائیل برای مقابله با گروههای مقاومت در منطقه مدیترانه شرقی بوده است.
ترور سید حسن نصرالله بیانگر «مزیت نسبی تاکتیکی و عملیاتی» امریکا و اسرائیل در برابر حزبالله محسوب میشود. امریکا و اروپا در سالهای گذشته، حزبالله را در لیست گروههای تروریستی قرار دادند. چنین رویکردی به گونه اجتنابناپذیر شرایط عمومی و راهبردی برای حمایت امریکا و اروپا از سیاستهای تهاجمی اسرائیل علیه حزبالله و جبهه مقاومت را فراهم ساخت.
در سال ۲۰۲۴، روند کنش تهاجمی اسرائیل علیه حزبالله و سایر بازیگران جبهه مقاومت افزایش یافت. چنین اقدامی از سوی امریکا و اروپا مورد حمایت قرار گرفت.
سیاست تهاجمی اسرائیل علیه حزبالله و جبهه مقاومت در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ به میزان قابل توجهی افزایش یافت. در چنین شرایطی بود که اسرائیل از مازاد قدرت تسلیحاتی و اطلاعاتی برخوردار شده و این امر نقش مؤثری برای تشدید کنش تهاجمی علیه حزبالله ایفا کرد. آینده سیاسی حزبالله ارتباط بسیار زیادی با جایگاه ایران و سایر بازیگران جبهه مقاومت دارد. تجربه بسیاری از ائتلافها بیانگر این واقعیت است که هرگاه قدرت حلقه مرکزی ائتلاف با نشانههایی از نوسان روبرو شود، این امر تأثیر خود را به تمامی حوزههای محیط همجوار منتقل میسازد.
نظر شما
- شرمالشیخ یا شرمالشیوخ/ ترامپ میخواهد از اوکراین یا غزه به بهشت برود
- هفتم اکتبر آبرو، عزت و شرف اعراب و مسلمانان را بازگرداند
- اجبارهای سیاسی و میدانی إسرائیل برای پذیرش آتشبس/بهرهبرداری ترامپ برای کسب جایزه صلح نوبل
- ماکو؛گره گاه حیاتی ایران در نبرد کریدورها
- سیاستهای ترامپ ناپایدار است و مردم آمریکا به او اعتماد ندارند
- آلمان از لغو محدودیتهای صادرات تسلیحات به رژیم صهیونیستی خبر داد
- روسیه همواره از برنامه هستهای ایران حمایت میکند
- نشست انگلیس درباره غزه؛ بازسازی یا ژست سیاسی؟
- فرانسه در اداره آینده غزه «نقش بسیار ویژهای» خواهد داشت
- ترامپ حمله به تاسیسات هستهای ایران را با طرح صلح غزه توجیه کرد
- چرا اسرائیل با آزادی مروان برغوثی به شدت مخالفت کرد؟
- شرمالشیخ یا شرمالشیوخ/ ترامپ میخواهد از اوکراین یا غزه به بهشت برود
- همکاری مخفیانه واشنگتن- کییف/ هدف: تاسیسات انرژی روسیه
- پکن واشنگتن را به استانداردهای دوگانه تعرفهای متهم کرد
- ایران از هر ابتکاری برای پایان دادن به نسل کشی در غزه حمایت میکند
- پیام رئیسجمهور چین به کره شمالی؛ آماده تقویت همکاری هستیم
- قطر در تلاش برای میانجیگری میان آمریکا و ونزوئلا است
- هشدار کرملین به مولداوی: سرنوشت اوکراین را ببینید